آن باش که هستی و آن شو که توان بودنت هست. رابرت لویی استیونسون
گاه اگر تیره می نماید ... باز روشن می مشود زود تنها فراموش مکن این حقیقتی است:
همه چیز بارانی باید تا که رنگین کمانی بر آید و لیموهایی ترش تا که شرلبتی گوارا فراهم شود وگاه روز ها یی در زحمت تا که از ما انسانها یی توان تر بسازد خورشید دوباره خواهد درخشید زود خواهی دید. کولین مک کارتی
خلاصه خبر: یه امتحان مسخره دادم. منو وتو و... آدم نمی شوند. از پریروز تا حالا با خودم لبخند هم می زنم(قبلا فقط با خودم حرف می زدم) طلسم رفتن به باغ شکسته شد (خب معلومه توسط بنده) یک بار دیگه قضیه زیر اثبات شد: به هیچ کس اعتماد نکن و با هیچ کس صمیمی نشو تا باعث ایجاد توقعات زیادی در جنابعالی نشود. بلاخره صاعقه فرود آمدو چشم دل باز شد.
من و تو مسافر شب رو به سوی شهر خورشید خسته از این رهسپاری زیر سایه های تردید
سبزی مزرعه مونو دست خشک باد سپردیم توی شهر بی ترحم از غم بی کسی مردیم =================== من و تو با لب تشنه لب خسته لب یک چشمه رسیدیم پیش رومون آب زمزم سوختیم اما قطره ای هم نچشیدیم
من و تو مسافر شب
رو به سوی شهر خورشید
خسته از این رهسپاری
زیر سایه های تردید
سبزی مزرعه مونو دست خشک باد سپردیم
توی شهر بی ترحم از غم بی کسی مردیم
===================
من و تو با لب تشنه لب خسته
لب یک چشمه رسیدیم
پیش رومون آب زمزم
سوختیم اما قطره ای هم نچشیدیم
اعتماد و ایجاد توقع دو مقوله جداست !!