آیا «نه»
یکی «نه» بسنده بود
که سرنوشت مرا بسازد؟
من تنها فریاد زدم:
«نه»
من از فرو رفتن تن زدم
صدایی بودم من
شکلی میان اشکال
ومعنایی یافتم
من بودم وشدم
نه زآنگونه که
غنچه ای گلی
جوانه ای گیاهی
یا یکی دانه که جنگلی برای دیدن کلیپش اینجا رو کلیک کنید
راست بدانگونه
که عامی مردمی
شهیدی
تا آسمان بر او نماز برد
من بینوا بندگکی سر براه نبودم
وراه بهشت مینوی من
بزروطوع وخاکساری نبود
مرا دیگر گونه خدایی می بایست
شایسته آفرینه ای
که نواله ناگزیر را گردن کج نمی نهد
وخدایی دیگر گونه آفریدم.
دریغا!
شیر آهن کوه مردا!
که تو بودی
و کوه وار پیش از آنکه به خاک افتی
نستوه واستوار مرده بودی
اما نه خدا
ونه شیطان
سرنوشت تو را بتی رقم زد که دیگران می پرستیدند
بتی که دیگرانش می پرستیدند.
«احمد شاملو»
خوب مثل اینکه بروبچه های بوشهری هم به فکر این افتادن دورهم جمع شن برای اطلاعات بیشتر در این زمینه برین یه سری به جاده بزنید.
پنج راه برای زندگی بهتر
۱
- قلبت رو از نفرت خالی کن.2- همهء نگرانی ها رو از ذهنت پاک کن.
3- ساده زندگی کن.
4- زیاد ببخش.
5- کمتر توقع داشته باش.
خوب.امروز روز بدی نبود.فقط اینو فهمیدم که از اول هفته تا حالا سر کار بودم.مدرسه ۶۰۰ نفری فقط ۳۵ نفر اومده بودن.پس ما بعد از ۲ساعت ماندن در مدره اومدیم خونه.مدیر فقط می خواست ما به مسافرتتمون نپردازیم.خوب فردا صبح هم یکی از دوستام با خانمش که اونم هکلاس خودم بوده از تهران میان خونه..بعد از ۲ سال یعنی از زمان عروسیشون تا حالا ندیده مشون.امیدوارم که اینجا بهشون خوش بگذره.مثل اینک ما نرفتیم اونو قصداینجا کردن.راستی یه مدتیه نظراتتون کم شده.یه کم نطر بدین ازتون کم نمی شه.
مثل اینکه واقعا دیروز روز تولد دوستم بوده.باز هم با تمام وجود بهش می گم:
تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک