startà settingà control panelà internet optionà generalà historyà clicking into clear history
امیدورام که که هر چه زودتر برم سربازی .تنهایی بدون دغدغه خیلی حال میده.ایشالله که زودتر برم ببا مردیم.راستی یه فال هم به حافظ زدم مطلعش این بود:
گوهر مخزن اسرارهمانست که بود حقه مهر بدانمهر ونشانست که بود
صبح بخیر.نمی دونم چرا الان خوابم نگرفت وهرچی زور زدم چشام رو هم نیومد.شاید هم برای اینه که به فکر برنامه ای هستم که در دست اقدام دارم.چند روز پیش خیلی احساس بدی داشتم.خفقان واضطراب.راستش هر چی هم بهت زنگ زدم نبودی.(پیغامگیر گذاشتم آهنگش خیلی قشنگه)از بد حادثه به هرکی هم زنگ زدم که می تونست یه کمی البته نه به اندازه تو منواز این حالت دربیاره کسی می یافت نشود.خوب اینا ننوشتم که باز خودت را ناراحت کنی بلکه بعد از مدتها احساسی متفاوت از زندگی پیدا کردم.احساسی شاید در عین نا خوشایندی،زیبا وحقیقی.
کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من.
راستی خیلی احساس نیاز به حضورت می کنم.
(یه آرزوی محال)فردا که بیاد تو رو جلوی خودم می بینم که داری منو دعوا می کنی چرا کارهای برنامه ام رو درست انجام ندادم و