-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 8 تیرماه سال 1382 12:50
آنانکه آفتاب را به زندگی دیگران ارزانی میدارند، نمی توانندخود از آن بی بهره باشند. سر جیمر باره راه را راهبر قرار نده بلکه راهی ناپیموده راآغاز کن و از خود راهی بجای بگذا. ناشناس طلب کن ، به تو اعطا خواهد شد. جستجو کن، خواهیش یافت. در را بزن، برویت گشوده خواهد شد. انجیل از بی مبالاتی دلم میترسم. بهش گفتم حق نداره بی...
-
خوشبختی از زبان بزرگان واهل ادب
یکشنبه 8 تیرماه سال 1382 08:00
من از نهایت شب حرف می زنم من از نهایت تاریکی واز نهایت شب حرف می زنم. اگر به خانه من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیاور ویک دریچه که از آن به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم. « فروغ فرخزاد » بزرگترین خوشبختی که می توانید داشته باشید، دانستن این مطلب است که شما لزوماً نیازی به خوشبختی ندارید. « ویلیام سارویان » خوشبختی درونی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 7 تیرماه سال 1382 20:33
نمیدانم پس از مرگم چه خواهم شد؟ نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت؟ ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی بسازد گلویم سوتکی باشد! بدست طفلکی گستاخ و بازیگوش و او یک ریز و پی در پی…… دم گرم خودش را در گلویم سخت بفشارد و خواب خفتگان خفته را آشفته سازد. بدینسان بشکند دایم سکوت مرگبارم را. خدا پدر...
-
یک حقیقت واعتراف
جمعه 6 تیرماه سال 1382 12:42
هر روز زمان، کشتی تازه ای است که به ساحل می آید. وهر کشتی، کلام تازه ای با خود دارد. برای آنها که نمی ترسند، چشمان دوخته به دریا -برای آن است که کلامی که کشتی امروز می آورد، کلامی است که آنها منظر شنیدن اند. «امرسون» راستش امروز نمی دونستم چی بنویسم.ذهنم رفت به خاطرات گذشته و… به قول فروغ: زندگی هنگامه فریادهاست...
-
زندگی
پنجشنبه 5 تیرماه سال 1382 11:49
زندگی زیباست آمدن،رفتن،دویدن؛ عشق ورزیدن پا به پای شادمانیهای مردم پای کوبیدن. آری!آری!زندگی زیباست زندگی آتشگهی دلیرنده پا برجاست گر بیفروزیش، رقص شعله اش در هر کران پیداست ورنه خاموش است و خاموشی گناه ماست.
-
چند کلام...
پنجشنبه 5 تیرماه سال 1382 11:27
همیشه به یاد داشته باش تا به فراموشی بسپاری آنچه را که اندوهگینت می سازد اما.... هرگز فراموش نکن به یاد داشته باشی آنچه راکه شادمانت می سازد آلبرت هوبارد گرامی ترین و زیباترین ها در جهان نه دیده می شوند و نه حتی لمس می شوند آنها را تنها باید در دل حس کرد هلن کلر
-
چند تا حرف مثلا حساب....
چهارشنبه 4 تیرماه سال 1382 14:39
شاید تا امروز بارها قصد نموده باشید که به هر علتی ،دیگر کاری را انجام ندهید ویا قولی بدید که هر چند سخته براتون تحمل کردنش وهمیشه تو فکراینید که یه چیزی پیدا شه که سرقولتون دیگه نباشید ولی باز برای احترام به طرف مقابلتون وشاید هم خودتون باز این افکار رو از خودتون دور کنیدو پایبند قوله باشید.راستش حال منم اینطوریه.نمی...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 تیرماه سال 1382 12:10
خدایا چند دقیقه فقط چند دقیقه به من فرصت بده تا به خودم فقط به خودم فکر کنم. تو رو خدا
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 3 تیرماه سال 1382 18:13
عشق ؛ نیرویی است که او را به معشوق می کشاند و دوست داشتن ؛ جاذبه ای است در دوست،که دوست را به دوست می برد. عشق ، تملک معشوق است و دوست داشتن ، تشنگی محو شدن در دوست. « دوست داشتن برتر از عشق است.» عشق در دریا غرق شدن است و دوست داشتن در دریا شنا کردن.
-
چند تا حرف...
سهشنبه 3 تیرماه سال 1382 12:10
یادت باشه هیچ وقت نگهبان یک رابطه نباشی . رابطه ای که همیشه ترس ِ از دست دادنش رو داشته باشی ، و بخوای بند ایجاد کنی تا مستحکمش کنی ، همیشه به بندی بنده . این رابطه هیچوقت آرومت نمی کنه . تو رو به آرامش ته دنیا نمی رسونه . " در آن طلا که محک طلب کند ، شک است . شک ، چیزی به جای نمی گذارد . مِهر ، آن متاعی نیست که بشود...
-
دستهای ما ولطف خدا...
دوشنبه 2 تیرماه سال 1382 17:56
آدمیان مدتی دراز از درون چهاردیواری سکوت خود در کنار یکدیگر گام بر می دارند ویا کلماتی برهم می گویند که حامل پیامی نیست ولی ساعت خطر فرا می رسد.آنگاه شانه به شانه هم می دهند.پی می برند که از یک جماعتند وبا کشف وجدانهای یکدیگر دایره وجودشان وسیعتر می گردد وبا لبخندی آشکار بهم می نگرند. به آن زندانی آزاد شده می مانند که...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 2 تیرماه سال 1382 14:04
یادم باشد حرفی نزم که به کسی بر بخورد نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد راحی نروم که بیراه باشد خطی ننویسم که آزار دهد کسی را یادم باشد که روز روز گار خوش است همه چیز رو به راه و بر وفق مراد است و خوب تنها دل ما دل نیست ! آره .. . به نقل از مجتبی
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 1 تیرماه سال 1382 13:50
پویندگی تمامی معنی زندگیست هرگز نگرد! نیست سزاوار مرگ نیست مشیری این چه نوع عجیبی از اغماض وبخشندگیست؟ گاهی دلم می خواهد فریب خورده ترین ومورد مضحکه ترین آدم دنیا باشم تا باعث شادی کسانی شوم که نمی دانند خود خواسته ام در میان تمسخرآنها فریب بخورم. جبران خلیل جبران
-
نمی دونم که ...
یکشنبه 1 تیرماه سال 1382 12:07
امروز از مدرسه زنگ زدن گفتن بیایم برای بررسی اعتراضات دانش آموزام.خوب ما رفتیم .جالب بود که ناظم مدرسه مثل این گارسونها ضمن خیر مقدم ازمون می خواست که هر کی ۲ نمره می خواد بهش بدیم قبول شه.ما که همه این مدلیش رو ندیده بودیم نمی دونستیم چی بگیم.چون همه ما جوری نمره داده بودیم که اگه یه نفر دیگه میومد وتصحیح می کرد هر...
-
واکنش پنجم یا باغ آفتابگردون
شنبه 31 خردادماه سال 1382 23:27
دیشب رفتم فیلمه واکنش پنچم رو دیدم.واقعا بازیگری گوهر خیراندیش باحال وریلکسه.نیکی کریمی هم که تو تمام فیلماش می خواد چهره مظلوم ورنج دیده زنان ایران رو نشون بده.مریلا زارعی هم شیطنت وغرور زنانه رو.(فکر کنم آدم باهاش هیچوقت دلتنگ نشه وحوصلش هم سرنره)ولی ما تو تمام پلانها وسکانسهای این فیلم از یه تیکه خیلی خوشم...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 30 خردادماه سال 1382 11:24
خدایا به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم و مردنی عطا کن که بر بیهودگی اش سوگوار نباشم. «خدایا تو چگونه زیستن را به من بیاموز، چگونه مردن را خود خواهم آموخت.» خدایا آرامش ی ده تا بپذیرم آنچه که از تغییر آن ناتوانم، شجاعت که تغیر دهم آنچه را می توانم، و دانش که تفاوت...
-
از سر...
پنجشنبه 29 خردادماه سال 1382 20:22
مولانا می فرماید: سلام بار الها صائقه ای فرود آر بر ابرهای تیره نگاهم شاید که چشم دلم باز شود.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 29 خردادماه سال 1382 13:09
خوشبخت کسی است که امروز را روز خود دانست وبا خیال راحت فریادزد: « ای فردا هر چه از دستت بر می آید کوتاهی مکن زیرا امروز را گذراندم .»
-
عشق ودیگر هیچ
چهارشنبه 28 خردادماه سال 1382 06:13
خوب باز هم متنی از پائوکوئلیو: عشق هرگز خطا نمی کند،زندگی تا زمانی که عشق هست،به خطا نمی رود....هنگامی که هر چیزی به پایان می رسد،عشق می ماند. عشق اینجاست،در اکنون ِماحاضر است،در همین لحظه.چیزی نیست که پس از مرگ نزد ما بیاید.برعکس اگر اکنون به دنبالش نگردیم وتمرینش نکنیم،هنگام پیری،کمترین فرصتها را برای آموختن عشق...
-
سفرنامه من
چهارشنبه 28 خردادماه سال 1382 06:12
اینا رو می خواستم دیروز بفرستم.به علت سرعت بد اینترنت اروزرو وبلاگ فرستادم.پس بخوانید مربوط به سه شنبه۲۷/۳/۸۲ خوب ما رفتیم وبرگشتیم.یعنی.... ببینید نمی دونم تا حالا شده که هدفتون از رفتن به یه جایی فقط این باشه که خودتون را بشناسید یا اینکه ببینید هنوز هم راستگو موندید یا نه؟یا اینکه واقعا چیزهایی که به همه می گید...
-
من دارم می یام
یکشنبه 25 خردادماه سال 1382 18:00
خوب می دونم که هنوز به اینجا سر نزدی.من امش ساعت ۱۲:۱۵ حرکت می کنم.فردا(دوشنبه) ساعت۹ صبح در همون پارکی که با هم درس می خوندیم و از اونجا بود که نزدیک تر شدیم می بینمت.راستی نهار دعوت منی!!!!!!!ا پس از ساعت ۹ صبح تا عصر شاید هم شب دعوت منی.امیدوارم که بهت خوش گذره.ولی قول بده که تمام چیزهایی که بینمون رد وبدل می شه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 25 خردادماه سال 1382 08:44
داشتم وسایلم را جابجا می کردم و یه نظری هم به اوراق و بسته های چند سال دانشجوییم می انداختم.یه شعری رو پیدا کردم که یکی از دوستام برام فرستاده بود.البته به این صورت که من تو انجمن بودم واون در زد ومن پشت در یه بسته یه پاکت قهوهای رو مشاهده کردم که با چسب دور تا دورش رو چسپونده بودن.این مربوط می شه به روز...
-
ادامه جواب .....
یکشنبه 25 خردادماه سال 1382 08:40
دیروز یه چیز قشنگی یه جایی دیدم دوباره از پائلوکوئلیو اتفاقاً یه جورایی به سواله تو هم مربوط می شد کوئلیو: اگر چیزی خوب پیش نمیرود؛فقط دو توضیح برای آن وجود دارد:یا مقاومت شما آزموده می شود؛و یا باید جهت خویش را تغییر دهید....همه چیز به بهترین چیز تبدیل میشود. اگر چیزی خوب پیش نمیرود؛به خاطر آنست که هنوز به پایان آن...
-
وامروز اولین روز آینده من است....
جمعه 23 خردادماه سال 1382 09:34
یک از کارهای ناتمامم پایان یافت.البته این یکی با خوشی وشاید هم برای آنکه از همان آخرین لحظات حضورم در آن، آنگونه رفتار نمودم که من پایان یافتم.همه چیز با سرعت وبهتر از آنچه می اندیشیدم تمام شد. خوب بگذریم.دیروز بعداز چندین ماه غروب را یدم.وه چه زیبا بود وروحانی.باز لذتش مرا در رگرفت ولی اینبار در هاله ای از مهر...
-
حرفهای تو به من
سهشنبه 13 خردادماه سال 1382 07:51
از این به بعد هر چیزی که اینجا می یاد تلفیقی از حرفهای من به تو خواهد بود این اولین چیزهایی بود که برایم نوشتی: از اونجا که شعرای ما همه طبع لطیف دارندوهمه عاشق پیشه هستند پیدا کردن شعر بدونه عاشقم وعاشقی ومن بی تو وتو بی من سخته واینا هم که جیزه........ اما : هوا هوای بها راست وباده باده ناب به خنده خنده بنوشیم جرع...
-
زمانی که من تنها بودم و....
جمعه 9 خردادماه سال 1382 11:56
دلم گرفته.هرچقدر می خواهم خود را وشاید روحم را به تو نزدیک نکنم تا اثری نامطلوب بر روی تو نگذارد باز نمی توانم. ویا شاید نمی خواهم از نزدیکی روحم با تو جلوگیری کنم.می دانم که با خواندن همین چند جمله خواهی گفت این بچه چش شده باز زده به سرش.ولی نه درست گقته بودی دارم کمی از سایزم بیشتر فکر می کنم.انسان در زندگی همشه...
-
تنهایی و...
سهشنبه 6 خردادماه سال 1382 05:32
صبح بخیر.نمی دونم چرا الان خوابم نگرفت وهرچی زور زدم چشام رو هم نیومد.شاید هم برای اینه که به فکر برنامه ای هستم که در دست اقدام دارم.چند روز پیش خیلی احساس بدی داشتم.خفقان واضطراب.راستش هر چی هم بهت زنگ زدم نبودی.( پیغامگیر گذاشتم آهنگش خیلی قشنگه )از بد حادثه به هرکی هم زنگ زدم که می تونست یه کمی البته نه به اندازه...
-
سلام وجوابهای من....
جمعه 2 خردادماه سال 1382 13:30
سلام. خوب ببین اینجا فقط می توان نوشت ویه کمی محدوده.من قرار بود در اینجا فقط حرفهای خودم را به تو بگویم وتو هم هرزمان که خواستی یا با نظرات ویا با مکاتبه با من جواب بدهی ولی حالا چون خوب دیگه تویی من حتما به فکر یه سایت خواهم افتاد برای دوتامون که فقط من وتو وهر کسی که دلمون خواست اونو ببینن .امیدوارم که تا۲ -۳ ماه...
-
از این به بعد شروعی تازه است...
دوشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1382 19:31
امروز تولدی است میمون وزیبا.شاید امروز آغازی باشد برای فرداهای نیکو وشاید هم این سرآغازی برای پایانی دگرگون یافته.نمدانم امید کدامین است وصداقت چیست،عاقل چگونه باید باشد.سوگند به او که خدا می دانیمش وشاید نیز خود را صدا می زنیم با نام اوکه این جاودانگی ووحدت فقط از یک راه برآورده خواهد شد وآن ما بودن است وبس.شاید این...
-
اولین حرفهای من به تو
جمعه 26 اردیبهشتماه سال 1382 14:17
به نام آنکه همیشه ما او را نمی بینیم جز در بیچارگی وبی درمانی و … چنان در اوهام و غم کارهای کرده ونکرده غوطه ورم که نمی دانم کدامیک درست است وکدامیک نادرست.اکنون در حالی در بالای کلاس نشسته ام که هر کس به امیدی به حرفهای استاد گوش می دهد وشاید هم دیده هاشان فقط به نظاره دیوارها وتابلو خیره مانده اما من. در فکر آنم که...